آرزوی زندگی ما

  ...

یک ماه از قشنگ ترین ما ه های زندگیمون سپری شد و تو یک ماهه شدی. عزیزم چی بگم از این مدت که با همه سختی هاش گذشت . خوب برای خودت شب زنده داری میکنی و ما رو بی  خواب میکنی .  شبا که معمولا تا ٣ بیداری و من وقت نمیکنم بیام و وبلاگت رو به روز کنم . روزها هم  که تا تو میخوابی منم میخوابم که زنده بمونم  ولی اشکال نداره من و بابایی همه وقت و عشق مون رو میذاریم تا تورو به بهترین نحو ممکن بزرگ کنیم و همدممون بشی         ...

روز سوم آذر من و بابایی و مامان ملیحه و شما رفتیم همایش  شیرخوارگان حسینی. فضای خیلی خوبی بود و تو از همه نی نی ها کوچیک تر بودی . کلی ازت عکس گرفتن جیگرم    اینجا بغل مامانی بودی   اینجا هم سر کوچه خودمون  بغل بابا حامدی. عزیزم تو بهترین هدیه ی خدایی ...

      عاشق این مدل خوابیدنتم           ...

سلام دختر قشنگم . از اینکه خیلی دیر برات وبلاگ درست کردم معذرت خواهی میکنم آخه مامانی تا اوایل ٦ ماهگی که شما رو باردار بود میرفت دانشگاه و بعدش هم یواش یواش انقباضات براکستون شروع شد و خیلی دنده و پهلو درد داشت . ولی از این به بعد قول میدم تند تند بیام و وبلاگت رو به روز کنم . عاشقتم گردوی مامان ...

به نام خدای مهربون آروزی زندگی ما در روز پنجشنبه ١٨ آبان ماه ١٣٩١ مصادف با ٨ نوامبر ٢٠١٢ میلادی و ٢٣ ذی الحجه ١٤٣٣ قمری ساعت ١٤:٣٠ به دنیا آمد. امید آنکه در راه اعتلای علم و دانش در این مرز و بوم سهم مو ثری  داشته باشد و برای این سرزمین آریایی کوشا و پر تلاش باشد.   ...

  اینم از نمای کلی اتاقت عسلم .ایشالله روزی خودت اتاقت رو بچینی. ...

  دختر کوچولوی مامان دوماهگیت مباااااااااااارک   امروز دقیقاً دو ماه از روزی که تو به دنیای ما پا گذاشتی و زندگیمونو عوض کردی میگذره تو دیگه همه توجه ها رو به خودت معطوف کردی مامان ملیح و خاله ها ت و داییت که تا حالا اصلاً نمیشد که همینجووری بلند شن و بیان خونه ما اگه یکی دو روز تو رو نبینن پا میشن میان اینجا تا ببیننت.    حالا که دو ماهت شده می خوام یکم از کارات برات تعریف کنم.   خدا رو شکر تو اصلاً بغلی نیستی و بیشتر دوست داری رو زمین دراز بکشی و باهات بازی کننو باهات حرف بزنن. وقتایی که حسابی خوابیدی و تازه از خواب بیدار شدی تا کسی میاد پیشت و باهات حرف میزنه سریع میخندی. م...